سوراخ کردن گوش
دخترم از بعد عید می خواستیم گوشاتو سوراخ کنیم اما قسمت نمی شد،تا اینکه روز دوشنبه93/3/5 (شش ماه و بیست و پنج روزگی تو)و من و بابایی و مامانی تو رو بردیم تا گوشا تو سوراخ کنیم.اول رفتیم درمانگاه پارسیان اما آقای دکتر وقتی تو رو دید گفت نه گوشای این بچه رو سوراخ نمی کنم،خیلی کوچیکه!بعد رفتیم یه جای دیگه ولی جای تمیزی نبود،آخرسر رفتیم درمانگاه حضرت زینب.اونجا یه خانم پرستار مهربون بود اولش یه کم باهات حرف زد بعد بغلت کرد و برد تو اتاق،ما هم پشت سرش اومدیم.مامانی نشست رو تخت تو رو هم گذاشتیم رو پای مامانی.طفلکی من،دلم برات میسوخت ولی بلاخره باید گوشات سوراخ میشد.تو دلم صلوات میفرستادم.تو که بی خبر از همه جا آروم بودی.بعد اون خانمه می خواست روی گوشات با خودکار علامت بذاره،اما تو همش سرتو می چرخوندی تا ببینی چی دست اون خانمه اس.من باهات بازی میکردم تا رو گوشات علامت زد.بعد یه جفت گوشواره نقره انتخاب کردیم تا با اونا گوشاتو سوراخ کنن.گوش اولتو که زد تو هم زدی زیر گریه،سریع بغلت کردم و رفتیم از اتاق بیرون.بعد چند دقیقه گوش بعدی.ولی زیاد گریه نکردی دختر صبورم.تا یک ماه این گوشواره ها باید گوشت باشه و روزی دوبار با الکل ضد عفونی کنم.اینم عکس بعد سوراخ کردن گوش