دخترگلم،پریا

من از شنبه 16 فروردین غذا دادن به پریا رو شروع کردم.تو این تعطیلات عید دخترم خیلی به غذا علاقه نشون می داد طوری که هر کس می دید می گفت غذاشو شروع کنید،از چند نفر شنیدم که اگه بذاری سر هفت ماه غذاشو شروع کنی بد غذا میشه.خلاصه با حریره بادوم شروع کردم از  دو روز قبل برنج خیس کردم بعد ریختم تو آبکش و برنجا رو روی شوفاژ خشک کردم و آسیاب کردم .یه قاشق مربا خوری آرد برنج رو با نصف بادوم رنده شده با یک کم آب نیمساعت پختم آخرش یه ذره نباتم برای شیرینیش انداختم.خوشمزه شده بود .قربون دخترم برم که با دیدن غذا ذوق کرده بود و همش دست و پا می زد و صدا در می آورد.روز اول یه قاشق مربا خوری بهش دادم که اذیت نشه و اگر حساسیت داشت دیگه بهش ندم.خدا رو شکر...

امسال عیدم مثل سالهای گذشته رفتیم گناباد ،خونه مامان جون.یه سفر دو روزه هم تا طبس داشتیم این عکسا مال طبسه ...

پریا برای اولین بار وقتی چهار ماه و شش روز داشت غلت زد.مثل همیشه پریا رو گذاشتم رو دوشکش تو سالن و رفتم تو آشپزخونه بعد چند دقبقه که نگاش کردم دیدم به حالت دمره رفتم بغلش کردم و یه عالمه قربون صدقش رفتم. از غلت زدنش هنوز عکس ندارم.فعلا فقط به سمت چپ می چرخه انشاالله از ماه دیگه به هر دو طرف میچرخه.الهی مامان قربونش بره ...

...

پریا یه عروسک داره اندازه خودش   اینجا   پریا لباس عروسکش رو پوشیده و عکس گرفتم! ...

سلام من خیلی وقت بود که دوست داشتم برای پریا جونم وبلاگ درست کنم تا خاطراتش بمونه اما تا الان نتونسته بودم .حالا که پریا جونم چهارماهه شده وقت بیشتردارم.دخترم  صبح روز یازده آبان 92 به دنیا اومد و به انتظار نه ماهه ما پایان داد.خدایا رو هزار مرتبه شکر به خاطر این فرشته کوچولو ...